پزشکیسازی یعنی انتقال مسائلی در حوزۀ غیر پزشکی (سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، روانی) به حوزۀ پزشکی. در دنیای امروز چیزهای گوناگونی پزشکیسازی شده است، برای نمونه مصرف مواد مخدر که در اکثر کشورها جنبۀ کیفری دارد در برخی ممالک جرمزدایی شده و بهصورت یک امر پزشکی تلقی میشود. عموماً پزشکان نیستند که برای پزشکیسازی امور تصمیم میگیرند، بلکه مطالبه از سوی جامعه به عمل میآید و سپس پزشکان نیز به آن پاسخ میگویند.
گاهی پزشکیسازی نتیجۀ جبر شرایط است و به صورت دیدگاه حکومتی اعمال میشود، برای نمونه، حبس معتاد به علت پر شدن ظرفیت زندانیان ممکن نیست، بنابراین معتاد بهعنوان بیمار تلقی میشود که اگر بهدنبال ترک اعتیاد باشد محاکمه و مجازات نخواهد شد. پزشکیسازی منجر به چند نتیجه میشود، از جمله اینکه بیمار از مسئولیت مبرا میشود، زیرا نمیتوان او را مسئول بیمار شدن خود دانست (لیس علیالمریض حرج)، بلکه با ترحم و شفقت با او برخورد میکنند و مهمتر اینکه اگر یک رفتار پزشکیسازی شود، پندارِ درمان هم پدید میآید. جامعه میپندارد که اگر با بیماری روبهرو هستیم پس لابد درمان پزشکی هم میتوان برای آن یافت.
اگر سیاستگذاران با این موضوعات آشنایی نداشته باشند شاهد نوسانهای افراطی میان جرمانگاری و جرمزدایی و بین پزشکیسازی و پزشکیزدایی امور خواهیم بود و این امر حتی بر طبقهبندیهای علمی روانپزشکی تاثیر میگذارد.
بسیاری از کارگزاران و تصمیمگیرندگان به علت ناآشنایی با متغیرهای گوناگون مسائل رفتاری، با سادهانگاری راهحلهایی پیشنهاد میکنند که البته مبتنی با دیدگاه علمی نیست. این امر در قلمرو دین هم ملاحظه میشود که بسیاری از افراد فهیم و دارای نیت خوب کوشیدهاند برای تکالیف دینی توجیه پزشکی پیدا کنند. برای نمونه راجع به فواید جسمی روزه از نظر پزشکی بحث میکنند که در اینجا با تبدیل یک امر عبادی به امر پزشکی روبرو هستیم، یعنی پزشکیسازی روزه؛ با توجیه و فروکاستن نماز به یک فعالیت با جنبه ورزشی.